معنی پوس خنی - جستجوی لغت در جدول جو
پوس خنی
چشمه و مرتعی در لاشک کجور
ادامه...
چشمه و مرتعی در لاشک کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرسخنی
(پُ سُ خُ / خَ)
پرگوئی. بسیارگوئی. پرحرفی. روده درازی. پرچانگی
ادامه...
پرگوئی. بسیارگوئی. پرحرفی. روده درازی. پرچانگی
لغت نامه دهخدا
پوسیدنی
(دَ)
درخور پوسیدن. که پوسد. که سبکی و تخلخل و تباهی پذیرد. که بچرد. چریدنی (در تداول مردم قزوین)
ادامه...
درخور پوسیدن. که پوسد. که سبکی و تخلخل و تباهی پذیرد. که بچرد. چریدنی (در تداول مردم قزوین)
لغت نامه دهخدا
نوسخنی
(نَ / نُو سُ خَ / خُ)
نوسخن بودن. نادره گوئی. تازه گوئی. نوآوری. ابتکار و ابداع در سخنوری:
با همه نادری و نوسخنی
برنتابیم روی از آن کهنی.
نظامی
ادامه...
نوسخن بودن. نادره گوئی. تازه گوئی. نوآوری. ابتکار و ابداع در سخنوری:
با همه نادری و نوسخنی
برنتابیم روی از آن کهنی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویر پوز خند
پوز خند
لبخندی که بقصد انکار تحقیر یا استهزا زنند پوز خنده پوزه خند
ادامه...
لبخندی که بقصد انکار تحقیر یا استهزا زنند پوز خنده پوزه خند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پوسیدنی
پوسیدنی
در خور پوسیدن آنکه بپوسد
ادامه...
در خور پوسیدن آنکه بپوسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پرسخنی
پرسخنی
پرگویی
ادامه...
پرگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دو سخنی
دو سخنی
اختلاف نظر
ادامه...
اختلاف نظر
فرهنگ واژه فارسی سره
پس خنی
تکرار ترجیع بند و اشعار مراثی به وسیله ی سینه زنان که پس
ادامه...
تکرار ترجیع بند و اشعار مراثی به وسیله ی سینه زنان که پس
فرهنگ گویش مازندرانی
پس خانی
دوباره خوانی، هم سرایی با خواننده ی اصلی در ترجیع بندها
ادامه...
دوباره خوانی، هم سرایی با خواننده ی اصلی در ترجیع بندها
فرهنگ گویش مازندرانی
پس بنی
بینی کوچک، بینی ظریف
ادامه...
بینی کوچک، بینی ظریف
فرهنگ گویش مازندرانی